
در هفدهم ربیع الاول
فرشتگان عرش، در انتظارند تا سرزمین مدینه از درخشش ششمین آفتاب امامت، منور شود.
در خانه امام محمد باقر علیهالسلام ، چشمه چشمهای منتظر میجوشد
تا از دیدن رخسار کودکی یوسف جمال، زلال شود.
سپیده صبح صادق، دمیده از سمت اشراق مدینه! لعل لب فرشتگان، مترنم از نوای خوش بشارت است؛
دشتی از اقاقیا و داوودی، تا پای خانه پرنور باقرالعلوم صف کشیده اند و
چشم دوخته اند بر جمال بی مثال گل تازه دمیده اش.
عاقبت، انتظار به پایان میرسد.
ششمین حجت خدا چشم برجهان میگشاید.

سلام بر تو ای خزانه دانش خداوند، ای ششمین ستون معرفت،
ای آن که خون زلال فضیلت وعلم، در رگهای تو جریان دارد.
سلام بر تو که هفدمین روز ربیع، با گامهای نورانی ات آغاز میشود و خاک مدینه را تپشهای مقدس
قلبت به شکفتن میخواند. تو صادق آل محمدی، آن گونه بزرگی که خجستگی ولادتت،
با میلاد بزرگْ پیامبر خداوند مقارن شده است.
هنوز صدای رسای تدریست، گوش فرزندان تاریخ را مینوازد و شاگردانت، برجسته ترین چهره ها در
گستره علوم فقهی و طبیعی به شمار میروند. تو آن رود بزرگی که تا جهان باقی است،
مذهب سر فراز تشیع، از شعبه های پاکش سیراب خواهد شد.
امروز، روز میلاد مشق دانایی است؛ روز تحریر حکمت و شکفتن معرفت.
حجت ششم! مسجد مدینه، آذین شده است برای طلوع انوار آسمانی فقه تو.
ستون هایش، گوش سپرده اند، شیوایی کلام فاضلانه ات را.
وجب به وجب زمین مدینه، عطر ملکوت گرفته است.
فقه، میجوشد از لحظه های پرنور و صادقانه ات.
مکتب توحیدیات، در لحظه لحظه «شیعه بودن» شناور است.
یک عمر، درّ گرانبهای احکام خدا، از صدف «قال الصادق» تو تراویده است.
«قال الصادق»های تو، ستاره پاشیده است بر تارک چند صد سال اجتهاد و فقاهت.
مولا جان! شیعه اگر زنده است، شیعه اگر پویاترین مکتب دنیاست، شیعه اگر اوج گرفته بر
آسمان بالندگی، همه به یمن تلألوی علم لدنی توست.